مارکو پولو
مدیریت - بازاریابی- گردشگری- توسعه شهری
سید سجاد اسبقی- کارشناسی ارشد MBA دانشگاه تبریز
درباره وبلاگ


سیدسجاداسبقی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی(گرایش بازاریابی بین الملل) سلام بر دوستان عزیز این وبلاگ با هدف تبادل اطلاعات در زمینه مدیریت - بازاریابی - گردشگری در خدمت کلیه دوستان خواهد بود.کاش می دانستید که زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی حس جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است امیدوارم از راهنمائی دوستانی که دستی به قلم دارند بی نصیب نمونم. نیستم محتاج نگاهی که بلغزد بر من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد.... .هر کس به چیزی تبدیل می شود که بدان عشق می ورزد.اگر سنگی را دوست داشته باشد سنگ می شود اگر هدفی را دوست بدارد ،به آن هدف تبدیل می شوداگر به فردی عشق ورزد آن فرد می شود اگر به خدا عشق بورزد خدایی می شود وحال انتخاب با ماست .
آخرین مطالب
نويسندگان

 

 

مارکوپولو در سال 652 قمری‌ /‌1254 میلادی در ونیز ایتالیا متولد شد.پدرش «نیکولو پولو» بازرگانی فعال بود که با قسطنطنیه داد و ستد تجاری داشت.

 

 در سال 1260 میلادی نیکولو با برادرش مافئو راه مشرق پیش گرفتند تا از سرزمین‌های اصلی تولیدکنندگان کالاهایی از قبیل ابریشم، ادویه، سنگ‌های قیمتی، عاج، پوست‌های مرغوب و جواهرآلات و... دیدن کنند. مسافرت آنان 9 سال به طول انجامید. آنان در سال 1271 مجددا از ونیز عازم چین شدند. این بار مارکویجوان نیز همراه آنان بود. سفر اخیر 24 سال به طول انجامید که 17 سال آن را با احترام و اعتبار نزد خاقان چین سپری کردند و سرانجام در سال 1295 به ونیز بازگشتند. مارکو که اینک 41 سال داشت در پی درگیری‌های ونیز و جنوا به زندان افتاد. او در زندان با کمک یادداشت‌ها و محفوظاتش خاطرات سفر را برای هم بند خود تقریر کرد و سفرنامه خود را به یادگار گذاشت.
 مارکو در قرن هفتم هجری‌/‌سیزدهم میلادی به ایران سفر کرد. تبریز نخستین شهر بزرگ ایرانبود که مارکو به آن وارد شد. وی آن را با نام «تاوریز» می‌خواند. شهر تبریز در زمان اباقاخان (680 ـ 663) یعنی چند سال قبل از ورود مارکوپولو به آنجا مقر اصلی ایلخانان بود.
 او می‌گوید: «تبریز از چنان موقعیت خوبی برخوردار است که کالای بازرگانی از هندوستان وبغداد و موصل و هرمز و جاهای دیگر به آسانی وارد شهر می‌شود... مردم از راه داد و ستد و پیشه وری روزگار می‌گذرانند و پیشه وری عبارت است از پارچه‌بافی به انواع گوناگون، پارچه‌هایی گرانبها از زر و ابریشم بافته می‌شوند. در اینجا سنگ‌ها و مرواریدهای گرانبهایی هم خرید و فروش می‌شود و داد و ستد در شهر بسیار خوب است و بازرگانان مسافر به سودهای کلانی می‌رسند.»
ظاهرا در زمان مارکو اروپایی‌های زیادی در تبریز به سر می‌بردند. او می‌گوید: «بازرگانان لاتین‌زبان زیادی به تبریز می‌آیند». نکته دیگر وجود «ارمنی ها، نستوری ها، یعقوبی‌ها و گرجی‌ها» در تبریزاست. این دقت مارکو برای اروپاییان که از مدت‌ها قبل فقط کلیسای رومی را می‌شناختند قابل توجه است. او همچنین درباره مسلمانان قضاوت تندی دارد و می‌گوید: «به موجب قانونی که پیامبر آورده است، بدرفتاری با غیرمسلمانان و گرفتن مال آنها گناه شمرده نمی‌شود».
وی در راه بازگشت در سال 1294 دوباره به تبریز آمد. در این زمان به وجود صومعه‌ای اشاره کرده و می‌گوید: «در نزدیکی تبریز صومعه خداپسندانه‌ای قرار دارد که اسمش بارساموی مقدس است. راهب بزرگی در کسوت کرملی‌ها با راهب‌های زیادی در این صومعه به سر می‌برد. آنها برای پرهیز از بیکاری و تنبلی همواره به بافتن کمربندهای پشمی مشغولند... چون این کمربندها درد بدن را برطرف می‌کنند همه مشتاق به دست آوردن آن هستند.»
مارکو پس از تبریز از ساوه یاد می‌کند.این جهانگرد ایران را مرکب از 8 ایالت می‌داند: 1ـ قزوین 2ـ کردستان 3ـ لرستان 4ـ شولستان 5 ـ اصفهان 6 ـ شیراز 7 ـ شبانکاره 8 ـ تون و قائن؛ این تقسیم بندی با موقعیت جغرافیایی ـ سیاسی ایران در زمان ایلخانان انطباق دقیقی ندارد. البته ایران در آن زمان واحد سیاسی یکپارچه‌ای نبود و برخی نواحی حکومت‌های مستقلی داشتند، ولی از مقایسه با آثاری چون تقویم‌البلدان ابوالفداء به اهمیت مناطق دیگری چونخوزستان، گیلان، کرمان و... رهنمون می‌شویم. از تجربه‌های تلخ مارکو برخورد با راهزنان بود. به نظر می‌رسد در مناطق کم جمعیت و کویری راهزنی معمول بوده است.
پس از این مارکو درباره شهر یزد سخن می‌راند. به زعم وی پارچه‌های ابریشمی موسوم به«یزدی» نزد بازرگانان شهرت فراوانی داشته و به همه جای دنیا صادر می‌شد. او می‌گوید: «در صورتی که بخواهید از شهر (به سمت کرمان) خارج شوید باید 8 روز از صحرایی بگذرید که در آن فقط 3 محل برای اطراق مسافر وجود دارد.» وجود نخلستان‌های زیاد و شکارهایی چون بلدرچین و کبک و گورخر نیز در این نواحی برایش جالب توجه بوده است. پس از یزد به کرمان می‌رسد، از نظر او مردم کرمان خوب و آرام هستند.
او کرمان را مرکز سنگ‌های قیمتی و سنگ‌های صنعتی مثل آهن می‌‌داند. علاوه بر آن عملکرد زنان کرمانی در تولید صنایع‌دستی از نظر مارکو دور نمانده است. «زنان و دختران با سوزن گلدوزی‌های زیبایی از ابریشم و طلا با رنگ‌ها و نقشه‌های مختلف درست می‌کنند و در تزیین پرده‌ها و لحاف‌ها و بالش‌های اغنیا به کار می‌برند.» او همچنین به چشمه‌های آب گرم متعددی در این ناحیه اشاره می‌کند که امراض پوستی را معالجه می‌کند.دقتش درباره کرمان به آن جهت بود که 3 بار از این شهر عبور کرد.
وی پس از کرمان از شهر بزرگی به نام «کمدی» نام می‌برد. ویرانه‌های این شهر در دوره جدید درشمال جیرفت شناسایی شد. ظاهرا در پی حملات مکرر مغول‌ها این شهر رونق خود را از دست داد. دشت هرمز نیز در سفرنامه مارکو مورد توجه قرار می‌گیرد. این ناحیه محل داد و ستد بازرگانان خلیج فارس بود. مارکو به رونق آن در ارتباط با تجار هندی اشاره کرده و از کشتی‌های بزرگ مملو از ادویه، مروارید، پارچه، سنگ‌های قیمتی و اجناس دیگر یاد می‌کند.
 او می‌گوید: "کشتی‌های که در هرمز ساخته می‌شود برای بحرپیمایی خیلی خطرناک است و مردمی که با آن سفر می‌کنند همیشه در معرض خطرند. علت آن این است که سازندگان در ساختن کشتی هیچ میخ به کار نمی‌برند، زیرا چوبی که برای ساختن کشتی به کار می‌رود چنان سخت است که درصورتی که بخواهند میخ در آن فرو کنند مانند ظروف سفالین از هم می‌ترکد خود میخ هم گاهی می‌شکند یا خم می‌شود بنابراین دو انتهای الوارها را با کمال دقت سوراخ می‌کنند بعد میخ‌های چوبی محکمی در آن سوراخ‌ها فرو برده و سر میخ‌ها را با طناب‌های محکمی به هم می‌بندند به این صورت دماغه‌کشتی یا عقب‌کشتی به یکدیگر متصل می‌شود. برای محافظت ته کشتی‌ها نیز قیر یا زفت به کار نمی‌برند بلکه با یک نوع روغن ماهی روغن‌مالی کرده سپس با تفاله شاهدانه یا کتان یا کنف درزها را پر می‌کنند. کشتی‌ها فقط دارای یک دکل، یک سکان و یک عرشه هستند. لنگرشان آهنی نیست در نتیجه در هوای طوفانی کشتی‌ها به طرف ساحل رانده شده و با برخورد به سنگ‌های ساحلی خرد می‌شوند. ساکنان این محل مسلمان و سیه چرده‌اند... با خرمای مخلوط به مواد دیگر یک نوع شراب خوبی می‌سازند."
البته سفرنامه وی وجهی آسیب‌شناختی نیز دارد، مارکو که پس از جنگ‌های صلیبی متولد شده بود متاثر از پیش‌فرض‌های غربیان درباره اسلام و پیامبر(ص) بود. وی در مواردی بی‌اخلاقی‌هایی نظیر دزدی را که در سرزمین‌های اسلامی مشاهده می‌کرد به آیین محمدی نسبت داده است. او شناخت دقیقی از بینش مسلمانان و فرقه‌های موجود نداشت.
داده‌های جدید نشان می‌دهد که مارکو پولو، هیچ‌گاه از زادگاهش خارج نشد و تمام سفرنامه‌هایش، داستان‌های دست دومی دربارهٔ چین، ژاپن و امپراطوری مغول هستند که فرسنگ‌ها دورتر از مشرق زمین، در سواحل دریای سیاه از بازرگانان ایرانی شنیده بود

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

پيوندها